از زِندِگانیَم گِلِه دارد جوانیَمT-manager29 اردیبهشت 1398تا چشم به هم زدیم دو ماه از فصلِ بهار رو پشتِ سر گذاشتیم.. روزها اونقدر سریع میگذرن که آدم اصلا نمیفهمه از کجا ... ادامه مطلب
سنگ، کاغذ، قیچیT-manager17 اردیبهشت 1398قیچی آوردم برای آخرین بازیِ هفت سنگ و قیچی کردم دستت رو که هیچی توش نبود.. آخرین هفت سنگی که هیچکس اون سنگا رو ... ادامه مطلب
تنهایی، سرطانِ بدخیم و شبانه ی روحT-manager15 فروردین 1398تنهایی، سرطانِ بدخیم و شبانه ی روح است.. تنهایی، نه تنها ماندن.. تنهایی، وقتی کسی کنارت هست که بلد نیست تو را ببیند.. ... ادامه مطلب
زلفِ سیاهِ نبودنتT-manager13 اسفند 1397وایساد رو به من و گفت: چِطِه تو؟! نگاش کردم.. دکتر رو میگم، دکتر جدیده، ندیدیش تو! ... ادامه مطلب