من آنِ تو امT-manager13 شهریور 1398من کاتبِ غمگینِ این سطور، حتی اگر به وقتِ اسمتِ انگور، ایستگاهِ صلواتی بزنم و در قدح های کاغذی شراب بفروشم، دلم وا نمیشود.. ... ادامه مطلب
آدرسهای اشتباهیT-manager6 شهریور 1398دور شده بودم از همه ی نقشه هایی که سالها پیش برای آیندم کشیده بودم.. از همه ی قولهایی که به خودم داده بودم.. ... ادامه مطلب
خداحافظ مادربزرگT-manager19 مرداد 1398نمیدونم از کجا باید شروع کنم و راجع به چی بنویسم.. سفرِ چند روزه به تهران یا بیماریِ پدرم و از همه بدتر فوتِ ... ادامه مطلب
دلـــبرT-manager9 مرداد 1398شب دورِ میز، با دلبر نشستیم.. این طرفِ میز خودم، اون طرفِ میز دلبر.. با چاقو اسمش رو تراشیدم روی میز.. ... ادامه مطلب