دلـــبرT-manager9 مرداد 1398شب دورِ میز، با دلبر نشستیم.. این طرفِ میز خودم، اون طرفِ میز دلبر.. با چاقو اسمش رو تراشیدم روی میز.. ... ادامه مطلب
من خوبِ خوب شدمT-manager13 خرداد 1398من خوبِ خوب شدم دیگه درد ندارم.. کتفم درد نمیکنه.. قلبم از جاش در نمیاد وقتی بِهِت فکر میکنم.. ... ادامه مطلب
سنگ، کاغذ، قیچیT-manager17 اردیبهشت 1398قیچی آوردم برای آخرین بازیِ هفت سنگ و قیچی کردم دستت رو که هیچی توش نبود.. آخرین هفت سنگی که هیچکس اون سنگا رو ... ادامه مطلب
میتوانستم نمانم، اما ماندمT-manager5 اسفند 1397تمامِ این مدت میتوانستم عاشقِ هر رهگذری که می آید بشوم و هیچ خیالی هم از تو در سر نپرورانم.. ... ادامه مطلب