خب اینم از سالِ ۹۷٫٫
بالاخره داره تموم میشه و آخرین نفس هاشو میکشه..
توی پستِ قبلی، قرار شد خلاصه ای از اتفاقاتِ سالی که گذشت رو بنویسم..
راستش هرچی فکر کردم، چیزِ خاصی به ذهنم نرسید..
امسال هم یکی از سالهایی بود که میشه گفت اکثرِ روزهاش به بطالت گذشت..
تنها اتفاقِ خوبِ سال، عروسیِ برادرِ کوچیکترم بود و بس..
البته اسباب کشی به خونه ی جدید هم یکی از اتفاقاتِ سالِ ۹۷ به شمار میاد..
اما این تغییر، تاثیرِ زیادی توی زندگیِ من نداشت..
تا به امروز که زیرِ فشارِ پرداختِ بدهی های خریدِ این خونه ی جدید لِه شدم!
این تغییر یه جورایی واسمون گرون تموم شد و حسابی زیرِ وام و بدهی رفتیم..
البته بیشترِ هزینه های تجهیز و خریدِ لوازم رو پرداخت کردیم و فقط اقساطِ وامهایی موندن که از بانکها گرفتیم که اونها هم کم نیستن..
اگر در سالِ جدید، دولتِ محترم کمی توجه به قشرِ کم در آمد داشته باشه و افزایشِ قابلِ توجهی رو بر روی حقوق ها مشاهده کنیم، کمی بارمون سبکتر میشه و فشارِ کمتری رو متحمل میشیم..
البته قابلِ ذکره که قبل از زیاد شدنِ حقوقها، همه چیز گرون شده و افزایشِ حقوق هم دردی رو دوا نمیکنه و فقط شاید بتونه با این گرونی ها کمی مهربان تر بشه..
ای بابا، چرا باز رفتم توی بحثِ مسائل و مشکلاتِ مالی؟!
صحبت در مورد مسائل اقتصادی و حرص خوردن برای پول و این چیزا هیچ مشکلی رو حل نمیکنه..
اصلا مسائلِ مالی و دنیوی از چیزایی هستن که کمترین اهمیت رو برای من دارن..
فردا آخرین روزِ سالِ ۹۷ هستش و این روز مصادف شده با روزِ پدر..
جا داره این روز رو به همه ی پدرانِ مهربان، خصوصا پدرِ عزیز و زحمتکشِ خودم تبریک بگم و از همینجا بگم که: پدرِ مهربان و دوست داشتنیِ من، دستانِ خسته ات رو میبوسم و بر مقامِ بلندِ تو سر خم میکنم و تا بی کرانها دوستت دارم..
هیچ وقت یادم نمیره که صبحِ خیلی زود از خونه برای کار کردن خارج میشدی و غروب که هوا تاریک میشد به خونه بر میگشتی..
تو زحمت میکشیدی تا ما بچه ها بزرگ بشیم و یه روزی مثلِ تو پدر بشیم..
حالا که خودم پدر هستم، خوب میفهمم که تو چه فرشته ی مهربانی بودی..
از روزی که خودم رو شناختم کار و تلاشِ تو پایان ناپذیر بود و تا وقتی که تونستی لحظه ای از کار و فعالیت دست بر نداشتی..
میدونم که تو مهربان ترین پدرِ دنیا هستی..
حالا هم که سنی ازت گذشته و محاسنت سفید شده، برفِ پیری روی موهات نشسته و تنت خسته از این همه سال زحمت و کار شده..
دیگه باید استراحت کنی و وظیفه ی ماست که مثلِ پروانه دورِ سرِ تو بچرخیم..
هرچند ما هیچ وقت نتونستیم جبرانِ عمری که صرفِ ما کردی رو بکنیم، اما قدردانِ تمامِ زحمات و فداکاری های تو هستیم و با تمامِ وجودمون دوستت داریم..
خدا سایه ی تمامِ پدرها و مادرها رو از سرمون کم نکنه و به تمامِ کسانی که این دو تا فرشته ی زندگیشون رو از دست دادن صبر عطا کنه..
جاشون سبز..
حالا که دارم این مطلب رو مینویسم چیزی به غروبِ خورشید باقی نمونده و به زودی مراسمِ پر فیضِ چهارشنبه سوری شروع میشه..
خدا رو شُکر امسال به غیر از دو سه بار، صدای انفجارِ ترقه و این بند و بساط ها رو تو کوچه و خیابون نشنیدم..
فرهنگِ نه به چهارشنبه سوری های انفجاری داره یواش یواش جایِ خودش رو بینِ مردم پیدا میکنه و این خیلی خوبه..
البته فرهنگ سازی توی فضاهای مجازی رو نمیشه دستِ کم گرفت و این فضاها تاثیرِ خیلی زیادی در آگاه سازیِ مردم داشتن..
البته گرونیِ این وسایل هم توی کمتر شدنِ استفاده از اونها بی تاثیر نیست..
مردمی که به زحمت مایحتاجِ روزمره ی زندگی رو تامین میکنن، پولِ اضافه ندارن که برای ترقه و این چیزا هزینه کنن..
آرزو میکنم توی این چهارشنبه سوری هم اتفاقِ خاصی برای کسی نیفته و کامِ خانواده ای توی روزهای آخرِ سال و عید تلخ نشه..
امیدوارم خانواده ها با جمع شدنِ دورِ هم توی خونه ی بزرگترها این جشنِ باستانی رو به زیبایی هرچه تمامتر برگذار کنن و امشب برای همه ی ایرانیان شبی خاطره انگیز و به یاد ماندنی از سالِ ۹۷ باشه..
من هم به سهمِ خودم امشب یعنی: شبِ چهارشنبه ی آخرِ سال رو به همگی تبریک میگم و امیدوارم یکی از بهترین شبهای زندگیتون باشه..
و اما از هرچه که بگذریم سخنِ دوست خوشتر است..
بامدادِ پنجشنبه، ساعتِ ۱ و ۲۸ دقیقه و ۲۷ ثانیه، سالِ ۹۸ آغاز میشه..
امیدوارم همگی بتونید امسال رو سالِ پر از موفقیت و پیشرفت روز افزون برای خودتون بسازید..
بر خلافِ سالِ گذشته که تحویلِ سال رو توی شمال بودیم، امسال مثلِ سالهای قبلتر همگی توی منزلِ پدرم جمع خواهیم شد و آغازِ سال رو جشن خواهیم گرفت..
قطعا روزِ اولِ فروردین، کوچکترهای فامیل برای دید و بازدید به منزلِ پدرم خواهند آمد و در اونجا با برخی از اقوام دیدار خواهیم کرد..
روزِ دومِ فروردین هم به امیدِ خدا به سمتِ رامسر حرکت خواهیم کرد و تا پنجمِ فروردین رو در اونجا خواهیم بود..
هنوز به طورِ دقیق مشخص نیست که چه کسانی در این سفر ما رو همراهی خواهند کرد..
فعلا ما و خانواده ی خواهرم و همینطور یکی از همسایه های خواهرم، اعضای تثبیت شده ی سفر به رامسر هستن..
امیدوارم که بقیه هم بتونن با ما بیان، چون همه که جمع باشن بیشتر خوش میگذره..
حالا باید ببینیم که وضعیت در روزهای آینده به چه صورتی خواهد شد..
آرزوی من برای همه ی هم وطنانم سالی پر از مهر و محبت، عشق و وفا، پیروزی و موفقیت، سلامتی و عزت، یکدلی و یک رنگی، صفا و صمیمیت و تمامیِ چیزهای خوبِ دنیا خواهد بود..
پیشاپیش سالِ جدید رو به همه، خصوصا دوستانی که در خلوتِ دلم همراهِ همیشگیِ من بودن تبریک و تحنیت میگم..
امیدوارم شما عزیزان در سالِ ۹۸ هم من رو تنها نذارید..
پیشاپیش عیدِ باستانیِ نوروز بر همگی مبارک و میمون باد..
به امیدِ دیدار در سالِ جدید..
پیروز و شادکام باشید..

پی نوشت

سلامتیِ آنهایی که تنهایی امسال را تحویلِ صاحبش می‌دهند و سالِ جدید را از او تحویل می گیرند..
سلامتیِ آنهایی که سرِ آخرین تیک تاک های نزدیک به تحویلِ سال، آبِ دهانشان را سخت تر قورت میدهند و لب هایشان را سفت تر روی هم میفشارند و چشمانشان را محکم تر میبندند، تا تصور کنند هر آنچه که باید می بود و سال های سال بود که دیگر نبود.
سلامتیِ همه ی دو نفره های عید اولی، آنهایی که امسال دو نفری خیابان ها را قدم زدند، دو نفری ویترین ها را مرور کردند، دو نفری خندیدند و برای خودشان اولین هفت سینِ دو نفره یشان را جمع کردند..
سلامتیِ آنهایی که سلیقه ی خودشان را گذاشتن لب کوزه و آبش را خوردند و این عید را با سلیقه ی کسی خرید کردند که درِ هر اتاق پروی را که باز میکردند، او را با یک لبخندِ تمام نشدنی در حالِ براندازِ خود میدیدند..
سلامتیِ آنهایی که در تراسِ طبقه ی دوازدهمِ یک آپارتمان، خیره به یک نقطه ی نامتناهی در دورترین گوشه ی آسمان خواهند ماند..
سلامتیِ همه ی آن اس ام اس های تبریکِ سالِ نویی که برای تمامِ این سال ها پِندینگ خواهد ماند و ماند و ماند.
سلامتیِ عکس های دو نفره ی پایِ هفت سین، با همان لبخندهایی که حتی یک دیوانه هم می تواند بفهمد از سرِ رضایت و خوشبختی است و بس!
سلامتیِ آنهایی که مثلِ همه ی این سالهایی که گذشت، با صورتِ نتراشیده به استقبالِ سالِ نو میروند..
سلامتی آنهایی که یک سالِ دیگر به تنهایی از عمرشان رفت و رفت، اما غمشان نرفت که نرفت!
سلامتیِ آنهایی که عیدِ زندگیشان، سال های سال است که تنهایشان گذاشته، اما کسی خمِ ابرویشان را هم ندیده..
سلامتیِ قابِ عکس های وسطِ سفره ی هفت سین که دنیا خودش را فاصله ای کرد بین ما و آنها..
سلامتیِ دو نفره هایی که این بهار میشود اولین بهارِ زندگیشان، اولین اردیبهشت، اردیبهشتی که انگار خدا هم بعد از خلقتش، هوسِ عاشقی به سرش زد..
سلامتیِ یک نفره هایی که یک نفر نبودند، دنیا آنها را یک نفره کرد..
سلامتیِ آنهایی که تنها هستند..

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + یازده =