وقتی که تو نیستی

دنیا

چیزی کم دارد…..

من فکر می کنم در غیاب تو

همه ی خانه های جهان خالیست،

همه ی پنجره ها بسته است،

اصلا کسی

حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد….

واقعا

وقتی که تو نیستی

آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد

بیاید بالای کوه،

اما دیوارها

تا دلت بخواهد بلندند

سرپا ایستاده اند

کاری به بود و نبود نور ندارند،

سایه ندارند….

من قرار بود

روی همین واقعا

فقط روی همین واقعا

تاکید کنم!

بگویم:

واقعا

وقتی که تو نیستی

خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند…

واقعا

وقتی که تو نیستی،

من هم

تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام……

واقعا

وقتی که تونیستی،

بدیهی ست که تو نیستی!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − چهار =