خداوندا امضا کن

به یکتایی ات کم آورده ام …

باز کن نامه ی مرا …

استعفای من است از” زمینت “

مبارک خودت باشد.

اینجا آدمها حرمت عشق و محبت را نمیفهمند!…!

در آغاز راه مرا فرشته خواند

تو را واسطه قرار داد و سوگند خورد

که در رکاب عشق تا ابد همراهم خواهد بود

اما آنگاه که تمام احساسم را با عشق خالصانه نثارش کردم و دل و جان به او سپردم…

وقتی تمامی بودنم را دراو خلاصه کردم

وقتی چشمانم را بستم و به اعتماد بودنش در مسیری که او برایم مقدر کرده بود گام نهادم …

دستانم را رها کرد و بیرحمانه و ناجوانمردانه

برای همیشه مرا ترک گفت !؟

خداوندا خسته ام

کم آورده ام

گرگان دندان تیز کرده اند ومن خسته نای گریز هم ندارم …

خدایا میترسم

کمکم کن…

اینجا سرزمین هوس است و دروغ

اینجا تا کم می آورند فراموششان میشود

حرفهایشان

قولهایشان

حتی خاطره هایشان

میبینی پروردگار من

اینجا آدمهایت فقط نقش آدم را بازی میکنند

خسته ام

از همه چیز و همه کس خسته ام

خدایا از زمینت خسته ام

شکسته ام …

پاسخ عشق و محبت من خیانت بود و توهین و تحقیر و…

خدایا

تو تنها شاهد منی …

آن هنگام که از آنکه تو عزیزش کردی زخم خوردم و رنجها کشیدم و فغانم به آسمانت رسید …

تو تنها شاهد من بودی.

ختم کلام

خدایا او را واگذار میکنم به دادگاه عدل الهی ات وبا دلی شکسته و حرمت برباد رفته ام به تو پناه میبرم.

من بریده ام

تا دیر نشده…

تا…

خلاصم کن .

خدایا

امشب به سوی تو می آیم

مرا درآغوش بگیر.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − 6 =