ای صورت پهلو به تبدُل زده ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودا زده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو این جنگ چه جنگیست
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
یک روز دو دل باخته بودیم من و تو
اکنون تو ز من دل زده ای من ز تو دلتنگ
بدون دیدگاه