درود بر تو ای زمستان..
خوش آمدی ای سپید پوش فصل ها..
ای آزمونِ سردِ انتظار..
شلاقِ بادت را دوام می آوریم..
سوزِ سرمایت را تحمل میکنیم..
و از کولاکت هراسی نداریم..
زیرا که دلمان به عشق،گرم است..
به مهر و دوستی..
و به همراهی و همدلی..
بارشِ بَرفَت را به تماشا می نشینیم و دانه هایش را چون قاصدکی خوش خبر می پنداریم..
امیدوارم که بختِ دوستانم، با سپیدیِ برف گره بخورد و دلشان از هر اجاقی گرم تر باشد..

پی نوشت

دلم گرفته دوباره برای بعضی ها..
نمی رود ز سرِ من، هوای بعضی ها..

به ماه گفت شبی، آفتابگردانی..
برو که پُر شدنی نیست جای بعضی ها..

چه ام؟ نوارِ سیاهی به رویِ قابِ زمان..
پُر است حافظه ام از صدای بعضی ها..

غریب چون پسر نوح، رانده از هر سو..
نبود پشت سرِ من دعای بعضی ها..

شکوه مجلس شادیِ من نشد احدی..
منی که کشته شدم، در عزای بعضی ها..

درآغُلِ منِ چوپان، عزا و عید یکیست..
به هر بهانه دلم شد فدای بعضی ها..

بهای فرشِ دلم چون فزون شود چه غمیست..
اگر لگد بشود زیر پای بعضی ها..

دلم گرفته برای گذشته های خودم..
برای درد و دل و شانه های بعضی ها..

طبیبِ شهرم و درمانده از علاجِ خودم..
رواست بر دلِ من، ناروای بعضی ها..

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × چهار =