چقدر ساده به هم ریختی، روانِ مراT-manager1 اردیبهشت 1399من آماده ام.. آماده برای متوقف کردنِ ساعتها خواباندنِ خاطرات.. برای کندنِ نقابِ لبخندهای کمرنگ.. ... ادامه مطلب
بیرحمِ مهربانT-manager23 بهمن 1398امشب میتوانم غمگین ترین شعرهایم را بگویم.. شاید بگویم: شب، ستاره باران است.. نسیمی سرد و آرام صورتم را به نوازش وا میدارد و ... ادامه مطلب
پاییز، آذر، یلداT-manager30 آذر 1398چقدر صدای آمدنِ پاییز، شبیهِ صدای قدمهای تو بود.. ملتهب، مرموز، دوست داشتنی! چقدر هوای پاییز، شبیهِ دستهای توست.. ... ادامه مطلب
اگر پاییز نویسنده بودT-manager11 آذر 1398میگم: پاییز اگه خواننده بود، صداش عینِ صدای بنان بود.. وقتی که با اوجِ غمِ توی صداش میگه: ای الهه ی ناز، با غمِ ... ادامه مطلب