حادثه‌ی عشق

آنچنان ذهن من از خواستنت سرشار است که شب از یاد تو تا وقت سحر بیدار است حیف از این قسمت و تقدیر که ... ادامه مطلب

ستمگر

برو ای تُرک که ترک تو ستمگر کردم حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم عهد و پیمان تو با ما ... ادامه مطلب

چه شود؟!

چه شود به چهره زرد من, نظری برای خدا کنی که اگر کُنی همه دردِ من, به یکی نظاره دوا کنی ... ادامه مطلب