باز باران، بی ترانهT-manager21 شهریور 1400آخرین روزای تابستون هم دارن سپری میشن. ده روزِ پایانیِ شهریور. ده روزی که واسه خیلی هامون پر از خاطِراتِ شیرینه. ... ادامه مطلب
چیزی در من جا ماندهT-manager1 شهریور 1400امشب میتوانم غمگینانه ترین شعرهایم را بگویم. شاید بگویم: شهر ستاره باران است و نسیمی آرام صورتم را به نوازش وامیدارد و دستانم را ... ادامه مطلب
من بلد نبودم حرف بزنم!T-manager29 تیر 1400من شبای زیادی از سکوتِ خودم گریه کردم و به خودم گفتم: حرف بزن. گفتم: لال نباش، بعد زدم تو گوشِ ساکتِ مچاله ی ... ادامه مطلب
شالگردنT-manager12 تیر 1400اولین باری که توی زندگیم چیزی رو جا گذاشتم، هنوز یادمه! آخرِ یه زمستون بود، ولی هوا میگفت: بهار شده. یه شالگردن مشکی داشتم، ... ادامه مطلب