سنگ، کاغذ، قیچی

قیچی آوردم برای آخرین بازیِ هفت سنگ و قیچی کردم دستت رو که هیچی توش نبود.. آخرین هفت سنگی که هیچکس اون سنگا رو ... ادامه مطلب

چشمانِ گریان

هزاران بار گریستم، در خودم، در پهنای صورت، در مقابلِ چشمانت، بی صدا.. پر از غم، ندیدی! تو وداعِ آخر را ندیدی! ... ادامه مطلب

بدترین عشق

تو اینجایی؟! چه عجب از این طَرَفا؟! چه خوب شد دیدمت.. میدونی از کی دلم میخواد یه دلِ سیر باهات حرف بزنم؟! ... ادامه مطلب