نذرِ تو

دیشب سه غزل نذرِ تو کردم که بیایی چشمم به رَهِ عاطفه خشکید کجایی با شِکوه ی من، چهره ی آیینه تَرَک خورد از ... ادامه مطلب

شرح حال من

نیست صاحب نفَسی، درک کند حالِ مرا کاش این شعر بگوید به تو احوال مرا طوطیِ چشمِ تو پرواز کنان رفت و ندید که ... ادامه مطلب

اشعار تلخ

نمیدانم چرا شبها دلم ناگاه میگیرد گلویم را غمی جانسوز و بغض آه میگیرد شبم تاریک و دردم لاعلاج و سینه ام پر خون ... ادامه مطلب