دیشب خوابِ تو را دیدمT-manager11 شهریور 1399دیشب خوابت را دیدم.. گریه می کردم.. به گمانم چشمانم با ابرهای بهاری مسابقه گذاشته بودند.. ... ادامه مطلب
بغضِ بی امانT-manager2 شهریور 1399اومده بود توی حیاطِ آقا جون.. نشستم بقلِ درختِ توت، سرم رو تکیه دادم به درخت.. چشمام رو هم دوختم به آسِمونِ ابری.. ... ادامه مطلب
عطرِ یادهای توT-manager25 مرداد 1399میسوزم و عطرِ یادهای تو را میدهم.. عطرِ بالِ پرنده ای تازه سال، که به اشتیاقِ قوسِ قَزَح پَر گرفت و به خانه ی ... ادامه مطلب
قرارT-manager14 مرداد 1399میگم: اصلا مگه قرار نبود از ما حرکت باشه، از دلبرمون دل ضعفه رفتن؟! مگه قرار نبود از تهِ دل بخوایم، بشه؟! خب ما ... ادامه مطلب