چه دورم از دل خود در کنار بعضی ها..
دلی که رفته از آن اعتبارِ بعضی ها..
فراری از خودم و از تمامِ انسان ها..
و زجر می کشم آه ،از شعار بعضی ها..
گلی که زحمت آن را به جان و دل بردم..
خزان عمرِ من است و بهارِ بعضی ها..
اسیر چشمِ سیاهش شدم ،نفهمیدم..
منم خمارِ وی و او خمارِ بعضی ها..
اگر چه درد کشیدم که مالِ من باشد..
دریغ و درد که او شد شکارِ بعضی ها..
رسد به گوش ثریا خروشِ من آن روز..
که بنگرم شده او شهریار بعضی ها..
پی نوشت
من ساده ام، مثلِ تمامِ دلخوشی هام..
مثلِ تمامِ غصه هام..
اما ساده لوح نیستم..
ساده ام، چون آرزوهام دست نیافتنی نیستن..
چون دلخوشی هام شاید برای بعضی ها اونقدر معمولی باشن که با شنیدنشون به خنده بیفتن..
من ساده ام، چون برای کوچکترین غم هام اشک میریزم..
آروم آروم و بی صدا فقط برای خودم..
من ساده ام، چون با اشتیاق از آرزوهام حرف میزنم..
میتونم دست کسی رو بگیرم و ببرمش بعضی سوراخ سنبه های زندگیمو نشونش بدم..
میتونم صندوقچه ای رو که دوست داشتنی ترین چیز هامو توش ریختم، جلوش روی زمین بریزم و با ذوق داستانِ دونه دونه شون رو براش تعریف کنم..
این کس ها خیلی کمن تو زندگیِ من، خیلی کم..
ساده ام، چون وقتی آرزو هام همرنگِ آرزوهای کسی باشه قدم هامو آهسته تر بر میدارم تا اگه دوست داره با هم بریم به دنبال آرزوهای مشترکمون..
ساده ام، چون وقتی قرار به همراهی میشه، کوله ام رو پر از خِرت و پِرت های خوب و هیجان انگیز میکنم، آماده سفر میشم و منتظر می ایستم تا همراهم پیداش بشه..
قول داده بود، قـــــــــــــــول..
من احمقم، چون از صبر کردن خسته نمیشم..
احمقم، چون هر بار وقتی دلم میگه: هِی مرد ممکنه سرکار باشی، محکم میزنم تو دهنش..
احمقم، چون وقتی دلم آشوب میشه، نگرانش میشم..
احمقم، چون خیال میکنم بقیه هم مثل من ساده هستن..
بدون دیدگاه