گاهی دلم میخواهد به کودکی باز گردم..
به همان زمان که بزرگترین آرزویم به آب نبات چوبی و یا نهایتا به یک اسباب بازی ختم میشد..
به همان شبهایی که خوابهایم رنگارنگ بود و روزهایم آفتابی..
به همان زمانی که دلتنگی ام تنها با دیدنِ مادر رفع میشد و آغوشِ پدر تنها پناهم بود..
خنده هایم از تهِ دل بود و لبخندم همیشگی..
روزهایی که با شوق، دستِ دوستانم را میگرفتم و بازی میکردیم..
روزهایی که اشکهایم را در اعماقِ دلم حبس نمیکردم تا بغض خفه ام کند..
دلم میخواهد بازگردم..
اصلا مگر چه میشود اگر دنیا برگردد؟!
برگردد به روزهایی که آرام بودم..
به شبهایی که به جای خوردن غصه ها، تنها با یک عروسک آرام میگرفتم..
و سحرگاهان با بوسه ی گرمِ مادر رویِ پیشانی ام، چشم باز میکردم..
کاش بر میگشتم به زمانی که گرچه کوچکتر اما با قلبی بزرگتر بودم..
دلم میخواهد برگردم به زمانی که دنیایم بر وفقِ مرادم بود..
زمانی که با کوبیدنِ پایم رویِ زمین، بدست میآوردم هر آنچه را که میخواستم..
دلم میخواهد بازگردم به روزهای رنگارنگِ زندگی ام که سیاهی در آن جایی نداشت..
دلم میخواهد بازگردم..
پی نوشت
بعضی آدمها جنسِ عطرشان فرق میکند..
از آن عطرهاییست که اگر یکبار حسش کنی، ساعتها هوش و حواست را پرت میکند..
از آن عطرهاییست که اگر یک ذره اش را رویِ لباست بزنی، روزها سرمست میشوی..
روزها حالِ دلت خوب است..
اصلا بعضیها عطرشان مثلِ مُسَکِن است برای بی قراریهایت..
برای استرسهایت..
مثلِ آب، رویِ آتش..
عجیب آرام میگیری..
عجیب رو به راه میشوی..
اینها همانهایی هستند که وقتی درگیرشان میشوی..
وقتی مینشینی پایِ صحبتشان و پناه میبری به آغوششان، بوی دروغ نمیگیری..
لکه ی فریب نمی افتد روی لباست..
درست مثلِ عطرهای گران قیمتِ فرانسوی..
همانقدر ناب..
همانقدر خالص..
زود نمیپرند..
زود نمیروند..
برای خوب شدنِ همیشگیِ حالمان به یکی از این عطرها نیازمندیم..
بدون دیدگاه