خدایا، از تـو معــجـزه می خـواهــم..
معــجـزه ای بزرگـــ در حدِ خدا بودَنـــَت..
تو خود بــهـتر می دانـی..
” معجـزه ای که اشکـ شوقـم را جاری کـند “..
نا امـید نیسـتـم خــدا..
دلـــتــنگــم..
این روزا همه ازم توقع دارن که بخندم..
شاد باشم..
با هر چیزِ کوچیکی کلی ذوق کنم..
برای نَفَس کشیدن کلی بهونه ی ریز و درشت داشته باشم..
عاشقِ زندگی باشم و برای لحظه لحظه ی آینده شور و شوق داشته باشم و با آغوشِ باز منتظرِ چیزایی باشم که تو سرنوشتم نوشته شده..
ولــــــــــــــــــــــی این بی انصافی هستش..
کاش وقتی ازم میپرسن مگه تو توی زندگیت چی کم داری؟ فریاد بزنم و هر چی تو دلم دارمو رو کنم..
تمام خنجرهایی که تا ته توی قلبم فرو رفته و روز به روز جای زخم ها بیشتر اذیتم میکنه..
کـــــــــــــــــــــــاش میتونستم همین جوری باشم که ازم میخوان..
کاش الان توی حال و هوایی بودم که هر کس کنارم می نشست سرشار از انرژی می شد..
امروز وقتی گفتم: فلانی چقدر شارژه ازم پرسید خب تو هم باش، پس چی تو رو شارژ میکنه؟!
گفتم : ” من هر چه قدرم شارژ بشم فایده نداره!!
اونقدر دور و برم موضوع واسه دِشارژی هست که تخلیه ی کامل میشم..
انگار با یه سیم مستقیم وصل شدم به زمین..
شارژ کردنِ من این روزها فایده نداره..
کاش حال و روزم این نبود..
کاش تو شرایطِ اطرافم یه کم سهم داشتم..
میتونستم یه ذره تغییر ایجاد کنم..
چرا اینقدر خسته ام؟!
چرا اینقدر بی انگیزه ام؟!
کاش صدام به خدا میرسید..
کاش دردِ دلم رو میشنید..
کاش برای من یه کاری میکرد..
کاش درمونش میکرد..
یادش به خیر یه روز نمی فهمیدم آیینه ی دق یعنی چی!
نمیدونستم مفهومِ زجر کشیدن چیه!
ولی الان خوب میدونم مجبوری هر روز چیزایی رو کنارت تحمل کنی که ذره ذره آبت میکنه..
جالبه که تو هیچ کاری از دستت بر نمیاد..
حتی نمیتونی از این موقعیت فرار کنی!
دلم میخواد برم یه جای دور که دستِ هیچکی بهم نرسه..
برم و پشتِ پا بزنم به همه چی..
ولی نمیتونم..

پی نوشت

غمگینــم..
مثلِ عکسـی در اعلامیــــه ی ترحیـــــم!
کـــه “لـــبخنــدش” دیگــران را “مـی گــِریـانـَد”..!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × سه =