چند روزی بود سری به اینجا نزده بودم.. اصلا حوصله ای واسه نوشتن نداشتم.. بعد از مراسم عروسی، بد جور به هم ریخته بودم..
چند روزی بود سری به اینجا نزده بودم.. اصلا حوصله ای واسه نوشتن نداشتم.. بعد از مراسم عروسی، بد جور به هم ریخته بودم..
در خودم گم شده ام، دست و دلم نیست به کار تو نباشی، من و دست و دل و کارم به چه کار؟ مثلِ من, لک زده لب های تو را فنجانم دست برداشته انگیزه و شور از جانم