گاه گاهی که دلم میگیرد؛ به خودم میگویم: در دیاری که پر از دیوار است، به کجا باید رفت؟!
گاه گاهی که دلم میگیرد؛ به خودم میگویم: در دیاری که پر از دیوار است، به کجا باید رفت؟!
هم در هوایِ ابریِ آذر دلم گرفت.. هم در سکوتِ سردِ پاییز دلم گرفت.. هر جا که عاشقی به مرادِ دلش رسید.. هر جا گرفت نمنم باران دلم گرفت..
سر خود را نزن اینگونه به سنگ.. دلِ دیوانه ی تنها، دلِ تنگ..
ای ساکنِ جان من، آخر به کجا رفتی در خانه نهان گشتی، یا سویِ هوا رفتی چون عهدِ دلم دیدی، از عهد بگردیدی چون مرغ بپریدی، ای دوست کجا رفتی
دوباره قلم و دوره ی دل و دوباره روزهای سیاه.. هوای حوصله ابریست..
دیروز جمعه بود.. از اون جمعه های دلگیر.. آخه پاییز داشت خودش رو به رخ میکشید..