روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آه, خالی هم کنار لب گذاشت دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آه, خالی هم کنار لب گذاشت دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
پریشان توام هرچند می دانم نمی دانی چه حالی دارد ای گیسو کمندِ من, پریشانی
درود بر همراهان همیشگی خلوت دل. امیدوارم اوقات و لحظات بر شما خوش باشه… از هفته ی گذشته طوفان شدیدی توی زنجان شروع شده! مدام باد شدیدی در حال وزشه و گاهی اوقات هم بارون میاد!
از آسمانم ماتم ببارد هراس بی تو ماندنم ادامه دارد نمینویسم ترانه بی تو چگونه پَر کشد خیال واژه بی تو
روزها رفتند و تو به یاد نیاوردی که آنجا در آن گوشه ی متروک قلبت
وقتـی که دلـــــــت یک جـورِ خــاص می گیـــرد وقتـی که دیگـــر لبخنـــــد از روی گونــــه هایت محـو می شـود وقتـی که مجبــــــور به انتخــابی دیگـر می شــوی وقتـی پـا روی دل می گــذاری وقتـی می دانـی راهـی که به بــی…
من از شب های تنهایی، هزاران داستان دارم درون دل نمی دانی، چه اندوهی نهان دارم چه می پرسی ز سوزِ دل، که چون شمع سحرگاهی ز عشق بی سرانجامم، بسی آتش به جان دارم
عاقلی بودم که عشق آمد امانم را گرفت بندبند جسم و جان و استخوانم را گرفت لال گشتم تا که عشق آمد ب ایوان دلم در ازای این محبت او زبانم را گرفت
عشق من سلام. حالت خوبه؟ چه خبر؟ سفر خوش گذشت؟! تو که دوازده ماه سال رو مسافرتی!
بس شنیدم داستان بی کسی بس شنیدم قصه ی دلواپسی قصه ی عشق از زبان هر کسی گفته اند از مِی حکایت ها بسی