پاییز در راه است و من، پشت دیوارِ سکوت نشسته ام و به لحظه های بی تو خرده می گیرم.. زمان خالی از هر یادی که مرا به چین چینِ دامنت نزدیک کند، می گذرد..
پاییز در راه است و من، پشت دیوارِ سکوت نشسته ام و به لحظه های بی تو خرده می گیرم.. زمان خالی از هر یادی که مرا به چین چینِ دامنت نزدیک کند، می گذرد..
به تو می اندیشم و برای سرودن از تو تمامِ واژه های هستی را مرور میکنم.. به راستی، کدام واژه نشان از تو دارد؟!
امشب آسمان صاف است صاف صاف … خبری از باران نیست…!
روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آه, خالی هم کنار لب گذاشت دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
از آسمانم ماتم ببارد هراس بی تو ماندنم ادامه دارد نمینویسم ترانه بی تو چگونه پَر کشد خیال واژه بی تو
وقتـی که دلـــــــت یک جـورِ خــاص می گیـــرد وقتـی که دیگـــر لبخنـــــد از روی گونــــه هایت محـو می شـود وقتـی که مجبــــــور به انتخــابی دیگـر می شــوی وقتـی پـا روی دل می گــذاری وقتـی می دانـی راهـی که به بــی…
امروز صبح بارون خیلی تندی میبارید… وقتی داشتم سوار اتوبوس میشدم خبری از بارون نبود… حتی خورشید از گوشه ی آسمون بالا اومده بود و داشت با دستهای گرمش صورتم رو نوازش میکرد!
امروز هوا خیلی سرده… با این که پالتو تنمه باز هم دارم میلرزم… البته شوفاژها هنوز خاموشن و اداره مثل سردخونه شده… صبح امروز پس از مدتها احساس گرسنگی کردم…
درود فراوان. جا داره یک بار دیگه فرا رسیدن سال نو رو به دوستان و بازدید کنندگان اعم از غریب و آشنا تبریک و تهنیت بگم و از خداوند متعال بهترین آرزوها رو برای همهی عزیزان داشته باشم…
دیشب درد هایم را به آسمان گفتم… بد جور گرفت… تاب نیاورد و شروع به گریستن کرد… چه گریستنی!!