خدایاT-manager3 آذر 1400خودم را بغل میکنم و راه میروم. دلم بی صبرانه آغوشی بزرگ و امن را آرزو میکند. جایی که بتوان زار زد، بی توضیح، ... ادامه مطلب
خــــدایــــاT-manager26 مرداد 1398نمیدانم کجای دنیا گمت کردم! در هیاهوی بازار، در وسوسه های نفسم یا در خستگیِ هنگامِ نماز.. ... ادامه مطلب
قرارِ مستقیم با خداT-manager29 مهر 1397بالاخره یه روز یه قرارِ مستقیم با خدا میذارم.. با هم میریم یه کافه ی دنج.. دو استکان چای، با عطرِ مخصوص.. بالاخره حرفامو ... ادامه مطلب
آرزوی مرگT-manager16 خرداد 1397خــــــــــدایا! این دنیا همون زندونیه که تو برام ساختی.. این نوشته ها همون حصاریه که تو خواستی تا آخرِ دنیا اسیرش بشم.. ... ادامه مطلب