قلم روی کاغذ چرخید و چرخید. بی مقصد بود قلمم. چه مینوشت؟ گمان میکنم از تو مینوشت.
قلم روی کاغذ چرخید و چرخید. بی مقصد بود قلمم. چه مینوشت؟ گمان میکنم از تو مینوشت.
تمامِ ترانه هایم، ترنمِ یادِ توست و تمامِ نفسهایم، خلاصه در نفسهای توست.
مادر، آن هنگام که درخشش چشمانت را در آسمانِ زندگی ام میبینم، آن هنگام که جوششِ چشمه ی چشمت را، در سراشیبیِ صورتِ زیبایت برانداز میکنم، زمانی که به یاد می آورم، چگونه در جستجوی آغوشِ پر مهرت هجمِ خالیِ…
بیشتر از یک ماهه که چیزی پست نکردم.. راستش منتظر بودم تا کارهای تعمیری و تغییراتی که میخواستم توی سایت بدم، تموم بشه و بعد اقدام به نوشتن پست کنم، اما ظاهرا این قصه سرِ دراز داره و هنوز نمیدونم…
امسال چه غریب بود پاییز! انگاری هیچکس ازش استقبال نکرد و حالا هم که میخواد بِرِه هیچکس واسه بدرقه نِمیره.. کسی نیست که یه کاسه آب پشتِ سرش بریزه و بگه: خوش اومدی پاییز، زود برگرد، چشم به راهت می…
چِطِه پسر جون؟! باز کی داغت کرده اینهمه آتیشت تنده امشب؟! نصفِ شبی اومدی زبونِ گلایه ی ما رو باز کنی؟!
مشدی کی بود میگفت دلگیره پاییز؟! اصلا قربونِ دهنش، راست میگفت خب!! دِ آخه این ملت خودشون رو به اون راه میزنن، از چی در برن؟! چه خبرِشونه هی ببین نارِنجیا رو، ببین نارِنگیا رو؟!
کنارم باش این پاییز، کنارم باش میترسم.. خزان را دوست دارم من.. ولی بی تو خیابان، کوچه ها، این شهر، این پاییز..! تو را بدجور کم دارند..
پرسیدی خوبی؟! جواب دادم که: خوبم.. گفتم خوبم، چون نمیخواستم بدونی غمگینم..
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دوباره دستِ زیبایی را خواهد گرفت.. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست..