من که نمیخواستم معلم ادبیات شوم.. نمیخواستم شعر بگویم که.. اصلا من کاری به زمانها نداشتم.. داشتم زندگیِ خودم را میکردم..
من که نمیخواستم معلم ادبیات شوم.. نمیخواستم شعر بگویم که.. اصلا من کاری به زمانها نداشتم.. داشتم زندگیِ خودم را میکردم..
تنها من بودم که سوختم تو راهِ عشقت.. دل بستم به قلبِ بی وفای تو.. تنها من بودم که با قلبی پر از حسرت، تنها موندم و هیچ نفسی ندارم..
بابا من که تاریک نبودم.. اهلِ نور بودم و محبت، زلالِ زلال بودم.. سنگایِ کفِ صدامو میشمردی یادت نیست؟!
دیگر همیشه با تو ام.. این دست تا ابد به دستِ توست.. دیگر میمیرانی ام ز خویش..