تو با قلبِ ویرانه ی من چه کردی؟!
ببین عشقِ دیوانه ی من چه کردی..

در ابریشم عادت آسوده بودم..
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی؟!

ننوشیده از جامِ چَشمِ تو مستم..
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟!

مگر لایقِ تکیه دادن نبودم..
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟!

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی..
سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟!

جهانِ من از گریه است خیسِ باران..
تو با سَقفِ کاشانه ی من چه کردی؟!

پی نوشت

آرامم!
دارم به خیالِ تو راه می‌روم..
به حالِ تو قدم می‌زنم..
آرامم!
دارم برای تو چای می‌ریزم..
کم رنگ و استکان باریک..
پر رنگ و شکسته قلم..
آرامم!
دارم برای تو خواب می‌بینم..
خوابی خوب..
خوابی خوش..
خوابی پر از چشم‌های قشنگِ تو!
صدای” جانم” گفتنِ تو..
برای تو مردنِ من!
آرامم!
به خوابی پر از “خیلی دوستت دارم”!
پر از کجا بودی؟!
پر از سلام، دلم برای تو تنگ شده است..
دارم برای تو خواب می‌بینم..
آرامم!
کنارِ تو حرف می‌زنم..
چای می‌ریزم..
تنَ‌ت را بو می‌کنم و لبت را می‌بوسم..
دستت را می‌گیرم و به سمتِ بهار قدم می‌زنم..
دل، به دریا می‌زنم و به تو سلام می‌کنم..
سلام، علاقه ی خوبم..
علاقه جانِ من..
من به خیالِ تو “آرامم”..
می‌دانی؟!
من سال‌هاست به” دوست داشتنِ تو” آرامم..


خلوت دل

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − چهارده =