میدانی عشقِ رویاهایم..
زن که تو باشی، مرد بودن عالَمی دارد!
از میانِ تمامِ مؤنثهای دنیا..
فقط کافیست، پایِ تو در میان باشد..
نمیدانی برای تو مرد بودن چه کیفی دارد!
میدانم هیچوقت مالِ من نخواهی شد..
اما دوستت می دارم، بدون هیچ امیدی..
چقدر باید بگذرد تا من، در مرورِ خاطراتم، وقتی از کنارِ تو رد میشوم، تنم نلرزد..
بغضم نگیرد..
چقدر جای تو خالیست!
جای خالیت را با هیچ چیزی نمیتوان پر کرد !
حتی با گزینه مناسب..
چندان هم دور نیستی!
فقط به اندازه یک نمیدانم از من فاصله گرفته ای !
آری..
دیگر” نمیدانم “کجایی!
همه چیز در زندگی “عادت “میشود..
مانده ام چرا “رفتنت” این قانون را نمی پذیرد..
چه فایده داشتند این همه دلشوره هایم برای خوشبختیت..
وقتی حتی نتوانستند “نمک گیرت ” کنند..

پی نوشت

شاید روزی بفهمد بخاطرش از چه ها گذشتم..!
اما حال که نمیداند، تنها به دیگران میگوید..
او یک “دیوانه “بود..!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج + بیست =